روانشناسی

آخرین مقالات حوزه روانشناسی

پنجشنبه ۰۶ اردیبهشت ۰۳

اندیشه های صادقانه من در مورد گروه درمانی

۲۴ بازديد
اخیراً ، متوجه شده ام که در حال یادآوری تعاملات اجتماعی هستم که قبل از همه گیری در زندگی من بسیار رایج بود. از چیزهای کوچک رضایت بخش (مانند چای گرفتن با یکی از دوستان در کافه محلی) گرفته تا چیزهای بسیار مهیج (مانند دست دادن و در آغوش کشیدن صدها نفر در یک کنفرانس یا جلسه ضبط تلویزیون) ، ارتباط اجتماعی همانطور که می دانستم بوده است تقریباً یک سال است که کاملاً متفاوت است. هیچ چیز مانند برقراری ارتباط با دیگران برای من شادی آور نیست. من عاشق یادگیری درمورد مردم هستم ، دوست دارم با مردم درباره احساساتشان صحبت کنم ، اما بیش از همه ، من دوست دارم که به مردم انگیزه دهم تا بهترین خودشان باشند. من می دانم که بسیاری از شما که این مقاله را می خوانید فرصت های اجتماعی سال گذشته را نیز از دست داده اید ، بنابراین احتمالاً همانقدر متعجب خواهید شد که از یک موضوع باورنکردنی که اخیراً در مراکز CAST (مرکز درمان من در هالیوود غربی). هفته گذشته در یک جلسه تیمی ، مدیر پذیرش من داستان یک بعد از ظهر عجیب و غریب را که هنگام نظارت بر خطوط تلفن ما داشت ، به اشتراک گذاشت. در سه تماس متوالی ، هر شخصی که صحبت می کرد با افکار منفی در مورد گروه درمانی مشترک است. اولین تماس با یک پزشک خصوصی بود که به دنبال مرکز درمانی برای مشتری برجسته خود بود. تماس دوم با یک زن جوان در دانشگاه بود که متفکرانه فکر می کرد. تماس سوم با آقایی بود که در حال آماده سازی بود تا شریک زندگی خود را به دنبال درمان بهداشت روان تشویق کند. سه فرد مختلف ، سه دیدگاه متفاوت ، اما همه آنها تصورات غلط منفی درباره گروه درمانی داشتند. شنیدن این خبر مرا ناراحت و گیج کرد. شما فکر می کنید ، در زمانی که ما از نظر جسمی و اجتماعی بیش از هر زمان دیگری منزوی هستیم ، مردم تمایل بیشتری به گروه درمانی بیش از گذشته دارند! من و تیم من دو ساعت بعد راجع به تجربیات مثبت شخصی مان در گروه درمانی صحبت کردیم. این یک سخنرانی تازه کننده و دلچسب بود و من فکر می کنم مدیر برنامه بالینی من این را به بهترین وجه گفت: "مایک ، من فکر می کنم برخی از مردم درک نمی کنند که" این گروه "عالم خرد زندگی مشتریان است. روابطی که با سایر اعضای گروه برقرار می کنند ، نحوه درگیری با دیگران ، نحوه عکس العمل آنها در برابر لحظات مثبت و منفی مختلف. به نوعی ، همه نمایانگر تجربه زندگی آن شخص است. نحوه حضور آنها در گروه ها اغلب نشان دهنده واکنش آنها در زندگی روزمره است. " نمی توانم بیشتر موافقت کنم مزایای بی شماری از تحقیقات در مورد گروه درمانی گزارش شده است. حتی برخی مطالعات تا آنجا پیش می رود که می گویند گروه درمانی در شرایط خاص می تواند به همان اندازه یا موثرتر از درمان فردی باشد. و گرچه کاملاً درست است که درمان فردی ابزاری قدرتمند برای بهبود و رشد است ، اما این تنها بخشی از معما است. از دیدگاه من ، درمان فردی مکانی برای شناسایی ذهنیت های سالم است در حالی که گروه درمانی مکان مناسب برای "تمرین" این مهارت ها در یک محیط امن است. در مراکز CAST ، من قالبی را ایجاد کردم که به مشتریان این امکان را می دهد که هم درمان فردی دلسوزانه و هم گروه درمانی فراگیر را دریافت کنند. من این برنامه را روی روش های درمانی بالینی اثبات کردم و در عین حال فضا را برای مشتریان و درمانگران خود در یک چارچوب موثر ، عملی و کاربردی متناسب با آنها قرار دادم. خبر خوب این است که اینها فقط سه تماس از ده ها تماس دریافتی ما روزانه بود. این تماس ها نمایانگر اقلیت افرادی بود که برای کمک به ما مراجعه کردند و ما همچنان نرخ تکمیل برنامه خود را بهبود می بخشیم و مشتریان با اقدامات مبتنی بر شواهد میزان رضایت خود را گزارش می دهند. خبر (بالقوه) بد؟ بخشی از من می ترسم که به عنوان یک جامعه چنان در حال انزوا باشیم که بسیاری از ما حتی پس از پایان رسمی همه گیری ، در برابر تعاملات اجتماعی بسته خواهیم ماند. بنابراین من می خواهم هر کسی را که این روش درمانی یا درمانی را در نظر دارد تشویق کنم تا وقتی صحبت از گروه درمانی است ، ذهن خود را باز نگه دارد. باز کردن و برداشتن اولین قدم می تواند ترسناک باشد. هنوز هم ، برای رسیدن به تکامل هدفمند ، این یک پل اجتناب ناپذیر است که باید از آن عبور کنید. این را هم به یاد داشته باشید که انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند! چه شما را درونگرا و چه برون گرا معرفی کنید ، ما گونه ای هستیم که برای کار با دیگران طراحی شده ایم ... برای همزیستی با دیگران ... برای یادگیری و رشد و کار در کنار دیگران. دوست دارم از همه شما هم بشنوم آیا تا به حال در گروه درمانی شرکت کرده اید؟ آیا در مورد گروه درمانی رزرو می کنید؟ در نظرات این پست به من اطلاع دهید و من تمام تلاشم را می کنم تا پاسخ دهم.

کدام یک از تصمیمات بزرگ زندگی منجر به خوشبختی طولانی مدت می شود؟

۱۸ بازديد
جستجوی خوشبختی ، برای بسیاری ، یکی از اهداف اصلی زندگی است. به هر حال ، این دقیقاً در اعلامیه استقلال ایالات متحده وجود دارد. چگونه تصمیماتی بگیریم که منجر به خوشبختی طولانی مدت شود؟ ابتدا باید شادی را تعریف کنیم. خوشبختی را می توان از دو طریق در نظر گرفت. اولین مورد در مورد احساس شماست. اگر مرتباً احساسات مثبت را تجربه کنید و به ندرت احساسات منفی را تجربه کنید ، "خوشحال" خواهید شد. مورد دوم در مورد چگونگی تأمل در زندگی خود است. اگر از چگونگی زندگی خود و آنچه با حضور در زمین انجام داده اید راضی باشید ، "خوشحال خواهید بود". این نوع رضایت از زندگی است که ما در اینجا نگران آن هستیم. رضایت از زندگی بخشی از طریق ژنتیک شما تعیین می شود و بخشی نیز از طریق شرایط شما تعیین می شود. و وضعیت شما تا حدود زیادی با تصمیماتی که می گیرید تعیین می شود. برخی تصمیمات البته بسیار مهمتر از تصمیمات دیگر هستند. اینها تصمیمات بزرگ زندگی است. سوالی که در این مقاله به آن خواهیم پرداخت این است که چگونه رضایت فعلی از زندگی با تصمیمات بزرگ زندگی ارتباط دارد. به عبارت دیگر ، کسانی که سطح رضایت مندی از زندگی بالایی دارند ، چه نوع تصمیماتی اتخاذ کرده اند؟ بزرگترین تصمیمات زندگی من حرفه خود را صرف مطالعه تصمیمات کرده ام. چند سال پیش ، من از مردم خواستم که درباره بزرگترین تصمیمات زندگی خود برایم بگویند. در این وبلاگ ، آنچه را که آموخته ام به اشتراک می گذارم. همانطور که در مقاله اول این مجموعه توضیح دادم ، به طور کلی ، تصمیمات بزرگ را می توان در یکی از دسته های زیر قرار داد: شغل ، تحصیلات ، خانواده ، امور مالی ، روابط ، جابجایی ، تخریب خود ، توسعه خود و سایر موارد. هر یک از اینها تعدادی زیر مجموعه دارد. برخی تصمیمات در دوره های خاصی از زندگی بیشتر محتمل است ، که من آنها را در مقاله دوم این مجموعه شرح داده ام. من علاوه بر پرسیدن در مورد بزرگترین تصمیماتشان ، از مردم خواسته ام که در مورد میزان رضایت از زندگی فعلی خود برای من بگویند. یکی از روش های تحقیق محققان این است که از مردم می پرسند درجه مطابقت آنها با گفته های زیر چیست: در اکثر موارد زندگی من به ایده آل من نزدیک است. شرایط زندگی من عالی است. من از زندگی ام راضی هستم. تاکنون موارد مهمی را که می خواهم در زندگی به دست آورده ام. اگر می توانستم زندگی ام را بیش از حد ادامه دهم ، تقریباً هیچ چیز تغییر نمی کردم. چقدر از زندگی راضی هستید؟ اگر "کاملاً مخالف" هستید برای هر یک از پنج جمله بالا ، نمره 1 را کسب کنید و اگر با آن کاملاً موافقید ، 5 را نمره دهید. سپس ، میانگین را بگیرید. نمره بالاتر به این معنی است که شما از زندگی خود رضایت بیشتری دارید. چه نوع تصمیمات بزرگی منجر به رضایت بالای زندگی می شود؟ شکل زیر رضایت از زندگی متوسط ​​را نشان می دهد که بر اساس اینکه آیا پاسخ دهنده به تصمیم گیری در مورد انواع مختلف زندگی بزرگ اشاره کرده است یا نه. تفاوت در طول میله نشان دهنده تفاوت رضایت از زندگی بین کسانی است که (با رنگ آبی) و کسانی که این کار را نکرده اند (با قرمز) این نوع تصمیم بزرگ را گرفته اند. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد آدریان کامیلری شکل 1: متوسط ​​رضایت از زندگی با توجه به اینکه آیا دسته های مختلفی از تصمیمات بزرگ زندگی اتخاذ شده است ، تقسیم می شود. منبع: آدریان کامیلری اولین چیزی که بیرون می زند این است که همه میله ها از نقطه میانی ترازو فراتر می روند. در واقع ، میانگین نمره در 5 سوال رضایت از زندگی که در بالا ذکر شد ، در حدود 3.5 از 5 است. اکثر مردم نسبتاً از زندگی خود راضی هستند. رده بزرگ تصمیم گیری برای خود تخریب ، منحصر به فردترین این 9 تصمیم است. بدون ابهام ، کسانی که گزارش داده اند تصمیمات بزرگی در مورد خود تخریب گرفته اند ، رضایت از زندگی به طور قابل توجهی پایین است. این نتیجه با توجه به این نوع تصمیمات از جمله ارتکاب جرم ، شروع اعتیاد و خودزنی تعجب آور نیست. دو دسته دیگر که به عنوان تفاوت های آشکار برجسته می شوند ، مربوط به تصمیمات شغلی و مالی هستند. به طور متوسط ​​، کسانی که این نوع تصمیمات بزرگ را می گرفتند رضایت بیشتری از زندگی داشتند. به محض اینکه اطلاعات را عمیق تر کنید ، معلوم می شود که اختلافاتی که برای تصمیمات شغلی و مالی می بینیم برای مردان بسیار شدید است. کدام تصمیمات مهم خاص منجر به رضایت از زندگی بالا می شود؟ 9 دسته نمایش داده شده در شکل 1 نسبتاً گسترده هستند. جالب تر است - اما همچنین نامرتب تر است - این داده ها را به 58 زیر مجموعه خود تقسیم کنید. رقمی که شامل همه این زیرمجموعه های تصمیم گیری باشد ، طاقت فرسا خواهد بود ، بنابراین شکل بعدی به تصمیماتی متمرکز است که بیشترین افتراق را در رضایت از زندگی بین کسانی دارند که قبلاً چنین تصمیمی نگرفته اند و نگرفته اند. آدریان کامیلری شکل 2: متوسط ​​رضایت از زندگی با توجه به اینکه آیا زیرمجموعه های مختلف تصمیمات بزرگ زندگی اتخاذ شده است ، تقسیم می شود. منبع: آدریان کامیلری همانطور که در نیمه پایینی شکل 2 مشاهده می کنید ، کسانی که هر یک از تصمیمات خود تخریبی را اتخاذ کرده اند در مقایسه با افرادی که این تصمیمات را نمی گیرند ، سطح پایین تری از رضایت از زندگی را گزارش می دهند. درگیر شدن در فعالیت های جنسی و پذیرش / تغییر جنسیت ، آنچه را که می توانیم پنج تصمیم "پایین" بدانیم ، انجام می شود. مقاله پس از مشاوره ادامه می یابد

باز کردن کوله پشتی

۱۷ بازديد
اگر بدن آمریکایی آفریقایی تبار دارید ، خوش آمدید. من این پست وبلاگ - و تمرین بدن در پایان - را مخصوصاً برای شما نوشتم. (دیگران نیز خوش آمدید - اما لطفاً از تمرین بدن صرف نظر کنید.) اگر هنوز پست قبلی من را نخوانده اید ، از اول فوریه 2021 ، اکنون شما را تشویق می کنم که این کار را انجام دهید. در آن پست ، من نوشتم ، به زودی پس از تولد یک نوزاد آمریکایی ، آنها را به یک کودک کوچک ناز می اندازند. اما در عین حال ، آنها یک کوله پشتی سنگین و نامرئی نیز مجهز می کنند. این کوله پشتی آنها را سنگین می کند و حرکات آنها را معمولاً برای سالهای طولانی محدود می کند - تا زمانی که تشخیص دهند که آن را حمل می کنند و تصمیم می گیرند کاری راجع به آن انجام دهند. (فریادی برای دکتر پگی مک اینتوش ، که بیش از 30 سال پیش برای اولین بار استعاره مشابهی را در مقاله خود با عنوان "امتیاز سفید: بازکردن کوله پشتی نامرئی" به کار برد). در پست قبلی خود ، من کوله پشتی را که در پشت هر آمریکایی سفیدپوست تازه متولد شده قرار می گیرد ، بررسی کردم. حالا بیایید کوله پشتی کاملاً متفاوتی را که در پشت یک آمریکایی آفریقایی تبار تازه متولد شده بارگیری می شود - و آنها ممکن است مانند یک جانور بار در طول زندگی خود حمل کنند. این کوله پشتی شامل شش درک عمیق و درهم تنیده است: · بدن سفید عالی ترین معیار است که براساس آن همه اجسام دیگر از نظر ساختاری و فلسفی اندازه گیری می شوند. · از آنجا که بدن سفید ندارید ، سیستم ها و ساختارهای پیرامون شما با شما کمتر از انسان رفتار خواهند کرد - و از آنجا که بدن سیاه دارید ، به عنوان کمترین انسان در میان تمام بدنه های فرهنگ رفتار خواهید شد. · بدنهای سفید ایمنی ، آسایش و اوقات فراغت خود را بیشتر از علایق ، نیازها یا حتی بقای شما مهمتر می دانند. · این باعث می شود بسیاری از بدن های سفید - به خصوص اجسام سفید ناآشنا - منابع احتمالی خطر یا استرس باشند. · وقتی در حضور یک بدن سفید هستید ، باید به طور مرتب تصمیم بگیرید که چه زمانی درگیر شوید ، کد را تغییر دهید ، از کار بیفتید ، همکاری کنید ، چالش کنید ، مخالفت کنید ، زمین خود را حفظ کنید ، دلجویی کنید ، جنگ کنید ، فرار کنید ، یخ بزنید یا حنایی بگیرید. ایمنی یا بقای شما ممکن است به تصمیم صحیح شما بستگی داشته باشد. · این ناوبری معمولاً برای مدیریت و قرار دادن ایمنی ، آسایش یا اوقات فراغت بدن های سفید ، از پیام های بدن خود غافل می شوید. این درک ها فقط مفاهیم نیستند. آن دسته از ما که بدن آمریکایی آفریقایی تبار داریم ، معمولاً آنها را از سنین بسیار کمی در بدن خود تجربه می کنیم - به عنوان اصرار ، خنثی کردن ، لرزشی ، هوازدگی مداوم و اغلب به عنوان ضربه. به طور خاص ، بدن شما ممکن است استرس های مکرر ناشی از لغو را تجربه کند. این مسئله برای بسیاری از مشتریان آمریکایی آفریقایی تبار ، به طور کلی برای آمریکایی های آفریقایی تبار و برای من یک مسئله مداوم است. (برای سالها من به طور معمول بیشتر و بیشتر از آنچه باید انجام می دادم کار می کردم. هنوز هم بعضی اوقات ، اگرچه یاد گرفته ام که استراحت کنم.) بسیاری از ما سیاه پوستان آمریکایی تجربه سبک و سهولت در بدن خود را دشوار یا غیرممکن می دانیم. ما نمی دانیم که چگونه استراحت را در خود و یکدیگر پرورش دهیم. ما به خود یاد داده ایم که در خانواده ها و کلیساهای خود مهلت بگذاریم ، اما استراحت نکنیم. در نتیجه ، خستگی برای بسیاری از آفریقایی آمریکایی ها - به ویژه زنان آفریقایی آمریکایی - به یک شرایط ساختاری و جمعی تبدیل شده است. بدن ما همزمان احساس می کند که باید استراحت کنیم ، اما هنوز نمی توانیم - یا جرات نداریم. آهنگ "کار زنان" از تریسی چاپمن به زیبایی بیانگر این معضل مجسم است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد این لغو به نسل های زیادی برمی گردد. اجداد برده ما در تلاش برای ایجاد ایمنی ، آسایش و اوقات فراغت برای بدن سفید ، به طور مداوم از خستگی ، درد ، اضطراب ، افسردگی خود و نیاز به سرپرستی بر زندگی و بدن خود عبور می کنند. امروز ، این وضعیت ادامه دارد. بسیاری از ما - بعضی اوقات به مدت طولانی - در مشاغلی که بیشتر از بدن سفید مراقبت می کنیم کار می کنیم. (باز هم ، من از این قاعده مستثنی نیستم. برای چندین سال ، اکثر مشتریان درمان من سفیدپوست بودند). اگر بدن سیاه دارید ، و آماده اید تا رسیدگی کنید به عواملی که میلیون ها اجداد ما را سنگین کرده است - و امروز نیز میلیون ها نفر از ما را تحت فشار قرار می دهد - من شما را تشویق می کنم که به طور منظم از تمرین بدن در زیر استفاده کنید. این عمل همان چیزی است که من آن را نماینده دعوت شده می نامم - فرصتی برای رشد که شما عمداً وارد زندگی روزمره خود می کنید. تکرارهای دعوت شده به شما کمک می کنند تا بیش از محدودیت های خود فشار بیاورید ، و به چالش ها و ناراحتی ها متمایل شوید ، نه اینکه با انعکاس از آنها عقب بیفتید. (برای جزئیات بیشتر درباره تکرارهای دعوت شده و تکرارهای زندگی ، به مطالب قبلی وبلاگ من ، "باز کردن نبوغ بدن خود" مراجعه کنید) تمرین بدن یک مکان آرام پیدا کنید که بتوانید در آن تنها باشید. در حالت نشسته یا ایستاده راحت قرار بگیرید ، سپس سه یا چهار نفس آرام و عمیق بکشید. سپس در سکوت از خود بپرسید: من به طور مداوم از چه چیزی دست می کشم؟ پاسخ را درک نکنید و شکار نکنید. فقط با این س stayال همراه باشید که اجازه دهید در بدن شما پخش شود. نفس عمیق و آرام بکشید. با گذشت ثانیه ها ، به آنچه در بدن شما ظاهر می شود ، توجه کنید ، از جمله: · احساسات جسمی · اندیشه ها · تصور کنید

افکار در مورد کاهش اضطراب

۱۴ بازديد
"آیا ما هنوز آنجا هستیم؟" نه تنها درد و رنج کودکان در اتومبیل در راه رسیدن به گراند کانیون ، بلکه عملاً همه در مسیر زندگی است. زندگی ممکن است زیبا باشد - هنگامی که چشم برای دیدن داریم - اما مطمئناً آسان نیست ، به ویژه هنگامی که بیمار هستیم یا با ضرر و زیان روبرو هستیم. همه ادیان با موضوع رنج مبارزه می کنند ، نوید نجات و روشنگری می دهند ، یا حداقل هدف و مفهوم ارائه می دهند. رویکردهای روانشناختی با روشن کردن مسئله و ارائه مهارت های مقابله ای برای محافظت در برابر فشارهای روانی ، به جستجوی معنی کمک می کنند. انسان بودن آسان نیست زیرا راههای زیادی وجود دارد که ما می توانیم رنج ببریم. از دست دادن احساس قناعت در هومو ساپینز چیز زیادی لازم نیست. اگر هدف ما لذت ، تحریک بهینه و احساسات مثبت باشد ، حتی سریعتر از خط خارج خواهیم شد. فکر کردم خوشبختی واقعی و پایدار باید فراتر از تجربیات مثبت باشد و شامل غم ، گیجی و درد باشد. همیشه نمی توان تجربه جریان را هنگام دستیابی به اهداف و یا تحقق روابط تجربه کرد. موانع ، محدودیت های ناگهانی و مواجهه با عدم اطمینان وجود خواهد داشت. چنین مشکلی وقتی افسرده می شویم - سناریوی محتمل در طی همه گیری. من دریافته ام که پذیرفتن رنج شخصی ما برای خوشبختی واقعی بسیار ضروری است. از قضا ، وقتی رنج را به عنوان بخشی از زندگی بپذیریم ، رنج غیرضروری از بین می رود. گاهی اوقات می توانیم با رها کردن یا تنظیم انتظارات خاص ، رنج انسان را کاهش دهیم. هنر رها کردن یا تاب آوری به راحتی قابل یادگیری نیست. کتابهای زیادی وجود دارد که می تواند به شما در ایجاد ذهن انعطاف پذیر کمک کند (برای مثال ، به "نظریه آگاهی الاستیک" در یک تئوری یکپارچه خوشبختی مراجعه کنید). آگاهانه زندگی ، با توجه و دلسوزی متمرکز ، می تواند معجزه هایی برای گیر افتادن ما ایجاد کند. اما وقتی در حال حاضر غمگین ، افسرده و بی تاب هستیم ، چه باید بکنیم؟ آیا کاری می توانیم انجام دهیم که یک عمر خرد و هوشیاری طول نکشد؟ من فکر می کنم وجود دارد آینده برای انسان یک چیز دشوار است. برای سایر موجودات ذهنی ، بندرت حتی یک چیز است. ما بزرگسالان تصور می کنیم که می توانیم با آینده کنار بیاییم. هنگامی که فیش حقوقی خود را دریافت کردیم ، (امیدوارم!) از هزینه یک باره آن صرف نظر کرده و تا پایان ماه بودجه پرداخت نمی کنیم. پس انداز برای خرید بزرگتر ، اتومبیل یا خانه ، پیچیده تر می شود. پس انداز برای بازنشستگی اغلب پیچیده ترین است. مقابله با آینده در صورت عدم اطمینان کامل ، تقریباً غیرممکن می شود ، آن هم در شرایطی که ما کاملاً در تاریکی نسبت به زمان تغییر اوضاع به سر می بریم. ما فقط نمی دانیم که افسردگی چه مدت طول می کشد. درک درستی از بازگشت اوضاع پس از یک بحران وجود ندارد. بعضی اوقات باید با این مسئله روبرو شویم که هرگز اوضاع به حالت عادی برنگردد. این مورد در مورد تلفات عظیم ، مرگ و بیماری مزمن رخ می دهد. جوانان به ویژه پیش بینی آینده برایشان سخت است. به نظر می رسد آینده حتی وقتی یک کودک از نظر فکری بفهمد یک هفته ، یک ماه یا یک سال چیست ، آینده وجود ندارد. هرچه کودک کوچکتر باشد ، آینده کمتری می توان پیش بینی کرد. سردرگمی نوجوانی یا یک مشکل بهداشت روانی می تواند مانند "برای همیشه" احساس شود. حتی بزرگسالان فصلی نیز در آینده ای غیرقابل پیش بینی احساس اضطراب می کنند. بی صبرانه ممکن است بپرسیم ، "آیا ما هنوز آنجا هستیم؟" ما فراموش می کنیم که همه چیز همیشه تغییر می کند و ما فقط نیاز به حضور در آنچه در حال حاضر برای تجربه شادی واقعی است ، داریم. و یادآوری کسی در مورد اینکه "این نیز باید بگذرد" نسبت به کسی که به اندازه کافی صادق است و می تواند درد و رنج خود را به اشتراک بگذارد کاملاً حقیرانه احساس می شود. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد من متوجه می شوم که راهی وجود دارد که می تواند رنج غیرضروری را کاهش دهد و آن این است که وقتی به فردی که رنج می برد گوش می دهیم. به جای توصیه دادن یا انتقال خرد ، به جای آرزوی خوب شدن برای دیگری یا حتی احساس همدلی - نوجوانان از اینکه پدر و مادرشان بعد از آگاهی از درد و رنج نوجوانان بیش از حد احساس احساس نفرت می کنند ، متنفر هستند - تأیید رنج ، پرسیدن س questionsال و پس فقط با این رنج کنار هم بنشینید. ما انسان ها به طور منحصر به فردی مجهز هستیم تا از پس زیان ها برآییم و خود را سازگار کنیم. اما نباید انتظار داشته باشیم که غم و اندوه را پردازش کنیم یا زندگی را به روشی که زندگی در انزوا است بپذیریم. بیش از حد بسیاری از مردم خود را تنها ، بدجنس ، بد درک شده یا انگار "بیش از حد تحمل دیگران" می دانند. اکنون ، بیش از هر زمان دیگری ، باید تلاش کنیم تا در کنار یکدیگر باشیم ، به ذهنیت فعلی علامت دهیم و بی چون و چرا بگویم ، "ما اینها را با هم خواهیم گذراند." قرار گرفتن در کنار هم و تحمل درد موجود در ارتباط انسانی ، احتمالاً ما را به جهنم و سپس به موقع به آسمان کاملاً باز نزدیک می کند.

آیا شما همسر خوبی هستید؟

۱۷ بازديد
لیندا: زنانی که با آنها کار می کنم در این سوال زندگی می کنند که "چگونه می توانم همسر بهتری باشم؟" کسانی که از نظر قانونی ازدواج نکرده اند ، اما در یک مشارکت متعهدانه مشارکت دارند ، نیز بر اساس این سال هدایت می شوند. من در جستجوی راه هایی برای دستیابی به موفقیت بیشتر در این نقش در میان عروسهای جدید هستم ، اما همچنین این سوال را در میان زنانی که سالها در مشارکت خود بوده اند نیز می بینم. این عمیقا مرا تحت تأثیر قرار می دهد که می بینم افراد زیادی برای رشد در این حوزه از زندگی خود انگیزه دارند. من برخی از دستورالعمل هایی را که در هنگام تحقیق در مورد سوال کشف کرده ایم ، ذکر کرده ام. "رفتارها و رفتارهای مشخصه یک همسر خوب چیست؟" موافقت با همه ایده های ارائه شده در اینجا لازم نیست. آنها به گونه ای طراحی شده اند که شما را وادار می کنند تا نحوه عملکرد خود را در این مناطق ارزیابی کنید. لطفاً خودتان را به خاطر مناطقی که در آنجا کار خوبی دارید تبریک بگویید و مناطقی را که نیاز به کار شما دارند شناسایی کنید. و به هر حال ، مطمئن شوید که برخی از ایده های خود را اضافه کنید. یک همسر خوب نیازهای همسرش را به اندازه نیازهای خود مهم می کند اما مهمتر از نیازهای او نیست. همسر خوب روحیه سخاوتمندانه ای است ، اما تقصیر ندارد. همسر خوب حتی در واژگان خود فرمانبرداری ندارد. همسر خوب با مهربانی مرزبندی می کند. یک همسر خوب بدون سرزنش و قضاوت حقیقت خود را می گوید. یک همسر خوب گاهی اوقات به رابطه جنسی "نه" می گوید اما آنقدر باهوش است که به زودی رابطه جنسی ایجاد کند و امیدوار باشد. همسر خوب نیازهای همسرش را تنظیم می کند و سعی می کند آنها را برطرف کند بدون اینکه وی مجبور به پرسیدن شود. وقتی شوهرش احساساتش را تقسیم می کند ، با استقبال از او این رفتار را تقویت می کند. وقتی شوهرش نسبت به احساسات و نیازهایش آسیب پذیر است ، چنین شفافیتی را تشویق می کند. یک همسر خوب ابتدا به شوهرش متوسل می شود تا در مورد نگرانی بیشتر از دیگران راهنمایی کند. یک همسر خوب از خانواده و دوستانش پشتیبانی زیادی می کند تا شوهرش را بیش از حد سنگین نکند. همسر خوب محرمانه بودن را ارج می نهد. یک همسر خوب یک شنونده فوق العاده است. همسر خوب قهرمان ترمیم است. همسر خوب وارد نقش رهبری می شود ، بنابراین شوهرش او را به عنوان یک شریک زندگی تمام عیار احساس می کند. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد یک همسر خوب بدون داشتن سرسختی قوی است. یک همسر خوب به فرزندان خود وقف دارد و مراقب است که شوهرش به دلیل خواسته های بچه ها احساس جابجایی نکند. یک همسر خوب عاشقانه در ذهن دارد و هیجان همراه عاشقانه را با تعطیلات ، فرار و ماه عسل همراه می کند ، حتی اگر دهه ها با هم باشند. همسر خوب برای زنده نگه داشتن جرقه فعالیت های بدیع و ماجراجویی را در خواب می بیند. یک همسر خوب خودش را در یک مشاجره نگه می دارد و برای حفظ آرامش تلاش نمی کند. یک همسر خوب با اشاره به نقاط قوت امضای اعتماد به نفس همسرش را برای پذیرش چالش ها تقویت می کند. همسر خوب وقتی اعتماد می کند که شوهرش از اینکه او را آزار داده و او را از پا درآورد ، صادقانه متاسف است. همسر خوب وقتی شرایطی را به وجود آورد ، جسور و قاطع خواهد بود و منتظر نمی ماند تا مردش او را نجات دهد. یک همسر خوب می تواند در حالت زنانه خود باشد و به مرد قدرتمند خود اجازه دهد هر از گاهی به او سر بزند. یک همسر خوب در مورد جایگزینی که در زمینه های مختلف پیشگام است انعطاف پذیر است. یک همسر خوب می داند که یک شهید فداکار باعث کینه توزی می شود و این کار را با خودش یا شوهرش نخواهد کرد. همسر خوب برای خود سطح بالایی دارد. همسر خوب در صورت برآورده شدن نیازهای همسرش از او س inquال می کند ، با دقت گوش می دهد و سعی می کند تا آنجا که می تواند این نیازها را برآورده کند. یک همسر خوب نیازهای خودش را می داند و حاضر است آن ها را به شوهرش بگوید تا او از شوهر خوب بودنش خوشحال شود. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد یک همسر خوب می داند که شوهرش ، تا آنجا که ممکن است او را دوست داشته باشد ، نمی تواند همه نیازهای او را برآورده کند و آنقدر عاقل است که می تواند به دیگران متوسل شود. همسر خوب درخواست و دستور نمی دهد اما در عوض دعوت نامه می دهد. همسر خوب یک گیرنده بخشنده است. یک همسر خوب بازخورد سازنده ای را ارائه می دهد ، تجربه خود را از قلب خود به اشتراک می گذارد ، به جای نظرات ذهن او که اغلب انتقادی و قضاوتی است. هنگامی که او چیزی را می خواهد ، اما می داند که ممکن است اکراه داشته باشد ، او به منافع شخصی روشنگرانه او متوسل می شود تا او به وضوح از آنچه در اوست برای پیوستن به او درمورد این خواسته آگاه باشد. یک همسر خوب می داند که در صورت از دست دادن شوهرش نمی تواند در یک بحث پیروز شود. تنها راه پیروزی یافتن راهی برای پیروزی آنها از طریق همکاری و تفاهم است. و یک همسر خوب می داند که یک شوهر خوب نیز از همه این رهنمودها احترام می گذارد.

غذای یک دقیقه ای برای یک ساعت اضافی که نیاز دارید

۱۴ بازديد
بسیاری از مردم دست و پنجه نرم می کنند تا حتی چند دقیقه اضافی از روز شلوغ خود را پیدا کنند. بسیاری از همین افراد زمان زیادی را صرف خرید ، خرد کردن و تمیز کردن وعده های غذایی می کنند. مطمئناً ممکن است مواقعی وجود داشته باشد که بخواهید چیزی را با جزئیات درست کنید ، اما تعداد شگفت انگیزی از غذاهای سالم ، ارزان و خوشمزه وجود دارد که تهیه آنها فقط یک دقیقه طول می کشد. فاوهای من در اینجا آمده است: غلات یا بلغور جو دوسر. در زمستان بیشتر اوقات صبحانه می خورم. غلات به خودی خود توضیح می دهند اما در اینجا نحوه تهیه بلغور جو دوسر ویژه در یک دقیقه آورده شده است. چند اونس بلغور جو دوسر (به سبک قدیمی و نه فوری) چند اونس آب در یک کاسه ریخته و آن را برای یک دقیقه در مایکروویو قرار می دهم. سپس هر یک قاشق غذاخوری نارگیل شیرین شده ، قره قاط خشک شده شیرین شده و لقمه های گردوی بدون نمک را اضافه می کنم - نیازی به شکر اضافی نیست. هم بزنید و من یک دقیقه صبحانه سالم ، خوشمزه ، ارزان و پر از صبحانه می خورم. اگر هنوز گرسنه باشم ، یک میوه تازه در فصل خواهیم داشت. ماست و میوه. وقتی ترجیح می دهم یک صبحانه سرد بخورم ، اغلب به ماست بدون چربی و بدون طعم کشک لیمو ، مواد نگهدارنده زردآلو ، یک موز یا هلو تازه یا کنسرو شده اضافه می کنم. PB&J بزرگ شده شاید هفته ای یک بار برای ناهار ، کره بادام زمینی ترد و بدون نمک همراه با کشک لیمو ، کنسروهای زردآلو یا میوه تازه بالای نان گندم کامل داشته باشم. این یک pb & j بزرگسال است. ماهی تن مارتی یا ممکن است یک ساندویچ ماهی تن داشته باشم. من یک قوطی تن ماهی را در یک کاسه ریخته و کمی کرفس ، خیارشور ، پیاز قرمز تاس ریخته و مایو را هم بزنم. من آن را روی یک رول یا نان قرار دادم ، یک تکه گوجه فرنگی و وویلا اضافه کردم. اگر واقعاً عجله دارم ، ممکن است فقط یک رول را در مایکروویو قرار دهم ، آن را باز کرده و یک برش پنیر بری یا چدار و گوجه فرنگی وارد کنم. رول داغ پنیر را ذوب می کند. پنیر آبی ، گوجه فرنگی و سالاد بالزامیک. این شامل کاهوی برگ تیره ، به علاوه گوجه خرد شده ، هویج کودک از قبل پوست کنده ، پنیر آبی و سرکه بالزامیک یا سیب است. من کروتون یا مینی کراکر برنج اضافه می کنم. گوشت کبابی با فصلی ساده. اگر مایل به گوشت باشم ، که به طور متوسط ​​یک یا دو بار در هفته است ، یک قطعه مرغ یا گوشت گاو را جوش می زنم. بعد از اتمام کار ، من پودر سیر ، نمک پیاز ، پودر کاری یا پنیر پارمزان را اضافه خواهم کرد. بله ، چند دقیقه طول می کشد تا گوشت بپزد اما من نباید روی آن بایستم. من معمولاً هنگام انتظار آشپزخانه یا بعضی از این موارد را تمیز می کنم. زمان آماده سازی در واقع فقط یک دقیقه است. سبزیجات فصلی ساده. من از روش مشابهی برای پختن سبزیجات استفاده می کنم. من کلم بروکلی ، اسفناج یا لوبیای سبز تازه یا یخ زده را درون مایکروفر قرار داده و سپس آن را با یکی از موارد ذکر شده ادویه می کنم. ذرت بو داده سیر و پیاز. البته زمان میان وعده نیازی به وقت گیر نیست - بدون ساندویچ یا ناچو. میان وعده من پاپ کورن با پودر سیر و نمک پیاز است. یک کلمه در مورد چگونگی تهیه ذرت بو داده با هسته های کوچک بدون هسته ، که می تواند دندان را ترک کند. در یک گلدان کوچک ، روغن زیتون و سه هسته را زیر حرارت متوسط ​​قرار دادم. وقتی یکی از هسته ها ظاهر می شود ، روغن دمای مناسبی برای افزودن بقیه هسته ها است - من ¾ ته دیگ را با یک لایه هسته می پوشانم. وقتی بیش از چند ثانیه بدون هیچ گونه ظاهر شدن می گذرد ، آنها تمام می شوند اما نسوزیده اند.

من در کلاسهای آنلاین شرکت می کنم و مثل اینکه خودم یاد می دهم

۱۱ بازديد
شنیدن این که دانش آموزان می گویند: "من کلاس های آنلاین می گذرانم و مثل این است که خودم آموزش می دهم" معمول است. و به همان اندازه معمول است که می شنویم والدین ناامیدی خود را با اظهارنظرهایی مانند "این همه پول شهریه برای این؟" یا "این مسخره است ، شما از مارس گذشته برای ساختن این کار ، به اندازه کافی مهمانی عیاشی ، تلاش کرده اید ؛ وقت آن است که به کار بپردازیم. " Jeshoots / Unsplash منبع: Jeshoots / Unsplash من از سال 1995 در سطح دانشگاهی تدریس می کردم. در سال 2013 ، مجبور شدم علاوه بر کلاس های حضوری ، دوره های آنلاین نیز ارائه دهم. من مدتهاست که به دلایل زیادی یک منتقد سختگیر در آموزش آنلاین بوده ام ، از جمله دلایل این امر این است که با توجه به اولویت و ارزشی که برای کارآیی هزینه های م institutionسسه و یک حس کلی دارد ، به عنوان بهترین نسخه آموزش مک دونالدیزه برای من جالب توجه است. کنترل فرمولی ، عقلانیت ، قابل پیش بینی بودن و غیرانسانی سازی که شرکت را تحت پوشش قرار می دهد. من هم در جلسات و هم در نوشتن در مورد افکارم درباره این که این کار برای دانشجویان ، مربیان و آموزش و پرورش به طور کلی چیست ، سر و صدا داشتم. دانشجویان به دنبال چهره به چهره بیشتر بودند ، اما دولتها فرصتی را برای استفاده از کلاسهای آنلاین دیدند و با آن کار کامل را انجام دادند. اما پس از آن یک اتفاق خنده دار در راه ورود به انجمن ، یا در این مورد ، فارغ التحصیلی اتفاق افتاد. Drumroll: همه گیری پدیدار شد. ناگهان دولتهای بسیار مصمم برای ارائه هرچه بیشتر آنلاین ، وحشت کردند. آنها دیدند که اگر دانشجویان بصورت آنلاین ثبت نام کنند ، پول مسکن و غذاخوری به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد و سپس داستان به سرعت در مورد ارزش "زمین بودن" تغییر می کند. چیزی که من واقعاً نمی فهمم ، زیرا مشخصه ای از آموزش من در حال حاضر پایه ریزی شده است --- نه در مزخرفات بلند باطنی قرار گرفته است --- بلکه در عوض یک زمین است ، آستین هایم را بالا بزنم و با دانشجویان در مورد مسائل زندگی آنها صحبت کنم. دانشجویان به من گفتند که 26 سال است. اما البته ، ما می دانیم که این نسخه از زمین در مورد ته قنداق دانش آموزان در صندلی ها ، مربیان پشت تریبون ها و تجارت به طور معمول است. من هرگز در این بازی مهارت نداشتم ، بگذارید وانمود کنیم که همه چیز عادی نیست. بگذارید آن را دوباره بیان کنم. من یاد گرفتم که در مورد بزرگ شدن در یک خانه آزار دهنده متخصص باشم زیرا این کاری است که شما برای زنده ماندن انجام می دهید. اما ، من نمی توانم با ریاکاری و بخشی فریبنده ، دستکار و کنترل کننده آن کنار بیایم. آنجاست که من گاو نر را صدا می کنم ****. بسیاری از دانش آموزان و والدین کاملاً نادرست تصور می کنند که اساتید از همه اینها استفاده می کنند و دلیل آن چیزی است که آنها به عنوان طعمه ای مشاهده می کنند و شرایط را از نظر نحوه پیش بینی تجربه دانشگاه بر اساس آنچه به آنها گفته می شود ، تغییر می دهند. توسط دولت ها و آنچه در واقع اتفاق می افتد. در سراسر کشور ، اعضای هیئت علمی ملاقات کرده ، س questionال کرده اند ، مقاومت کرده اند و سازمان یافته اند و سعی می کنند بخشی از موقعیت هایی باشند که برای دانشجویان بهترین و پربارترین باشد. به همین دلیل ما برای شروع این کار کل کار کردیم و سالهای تحصیل پیشرفته را اغلب هنگام غرق شدن در بدهی دنبال کردیم. فکر کردن در مورد اعضای هیئت علمی به عنوان دشمن در این کار مفید نیست. مانند شما ، بسیاری از ما احساس می کنیم که به تنهایی در حال یادگیری یک فضای خالی از جعبه های سیاه هستیم یا بازخورد در فضای مجازی را تایپ می کنیم ، مشتاقانه دوباره در جامعه هستیم. بسیاری از ما از تمام بدهی ها و فداکاری هایی که بیش از یک دهه گذشته برای به دست آوردن این مدارک متحمل شده ایم ناامید شده ایم و سپس به طور فعال بی ارزش می شویم ، و ما در حال تلاش هستیم که چگونه آرزوهای طولانی مدت را در برابر واقعیت های فعلی چگونگی کمین آموزش عالی بسنجیم . اما حتی در میان این بحران وجودی در میان بسیاری از اعضای هیئت علمی در آموزش عالی ، ما هنوز به نوعی احساس همکاری برای کار با دانشجویان را جذب کرده ایم. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد من با ترس و نگرانی به این ترم نزدیک شدم چون قرار بود روابط گروه اقلیت ها را تدریس کنم (عنوان درسی منسوخ شده که من انتخاب نکردم). در سالی که ما برای ترساندن و کنترل افراد رنگین پوست از شدت برتری سفید و جنایات خشن توسط سفیدپوستان اشباع شده ایم ، من ، یک پروفسور سفید پوست در جنوب ، نگران این موضوع بودم که چگونه می خواهم چنین مطالب متهم را به صورت آنلاین متوقف کنم ، غیر همزمان ششم ژانویه با شورش در کاپیتول اتفاق افتاد و من قرار بود از 11 ژانویه تدریس را شروع کنم. به نظرم سورئال بود که این کار را به صورت آنلاین - دور از یکدیگر انجام دهم. لحظه التماس برای اتصال اما در کلاسی که تعداد زیادی از آنها دانشجویان رنگارنگ هستند ، من همچنین می دانستم که یک کلاس چهره به چهره در یک بیماری همه گیری یک مسئله عدالت اجتماعی است. با داشتن رنگین پوست در معرض خطر نامناسب ابتلا به بیماری شدید COVID-19 در مقایسه با همتایان سفیدپوست خود ، چهره به چهره هرگز کاری برای توافق نبوده است. این کلاس برای من به عنوان یک مطالعه موردی عمل می کند ، زیرا من در مورد شایستگی کلاسهای آنلاین ناهمزمان در یک بیماری همه گیر فکر می کنم. تجربه من در این کلاس فقط از اواسط ژانویه به من کمک کرده است تا دیدگاه خود را اصلاح کنم و همچنین در مورد روایتی غالب که دانش آموزان صرفاً خودشان به آنها آموزش می دهند ، بسیار فکر کنم. به طور خلاصه ، آنلاین ناهمزمان می تواند کارساز باشد ، و اگر بیشتر از همه امکان پذیر باشد.

"پناهگاه در محل" یا "برو داخل"؟

۱۰ بازديد
آمار حیرت انگیز است. در حال نوشتن این مطلب ، تعداد تلفات COVID-19 در ایالات متحده در حال حاضر بیش از 500000 نفر است. در سراسر جهان ، بیش از دو و نیم میلیون نفر با 111،545،709 مورد تایید شده و شمارش شده اند. در حالی که من دوستانی دارم که از بیماری شدید ناشی از ویروس جان سالم به در برده اند ، من شخصاً کسی را نمی شناسم که فوت کرده باشد. و با این حال وقتی به دو و نیم میلیون نفر از بین رفته و میلیون ها نفر دیگر که در غم از دست دادن یک عزیز ، یک دوست ، یک همسایه ، یک همکار یا یک دوست خود هستند ، فکر می کنم ، قلبم باز می شود و ذهن من التماس می کند ، "ما قرار است چه چیزی از این واقعه فاجعه آور جهانی یاد بگیریم؟" من مایلم آنچه را که آموخته ام ارائه دهم و به شخصه ادامه بدهم. به عنوان یک روانشناس ، می بینم که همین چالش بارها و بارها در مشتریانم ، و در خانواده و دوستانم تکرار شده است. نگاه کردن به درون وقتی یک بیماری همه گیر اتفاق افتاد ، دقیقاً یک سال پیش ، مقامات بهداشتی ما را به "پناهگاه در محل" تشویق کردند. برای من ، این باعث ایجاد یک خاطره اضطراب از ترس از کودکی شد ، در اوج جنگ سرد در اواسط دهه 50 ، زمانی که پدر و مادر من از ساخت یک پناهگاه زیرزمینی - یک پناهگاه بمبی - که ما می توانیم به آنجا بدویم و پنهان شویم ، خودداری کردند از خرابی های جنگ هسته ای. این امر منجر به یک خاطره ترسناک و حتی زودتر دیگر شد: در طول جنگ کره ، ما در کلاس کلاس اول خود تمریناتی داشتیم که زیر میز خود بپریم - تا در جای خود پناه بگیریم - وقتی صدای آژیر هشدار مدنی سوراخ کننده را شنیدیم ، که نشانه حمله قریب الوقوع بمب بود. پنجاه سال بعد ، در سال 2020 ، دستور "پناه بردن در محل" ماندن در خانه بود و برای بسیاری ، چالش ها شدید بوده است. یک دوست (یک درمانگر) و همسرش (یک معلم کلاس سوم) باید همزمان از اتاق خواب و آشپزخانه خود کار کنند تا سه فرزند خردسال خود را برای تحصیل در مدارس مختلف زوم سازماندهی کنند. این پنج کامپیوتر است ، به طور همزمان آنلاین و در یک خانوار. و تعداد بی شماری که به طور کلی پناهگاه خود را از دست داده اند: از آپارتمان های خود بیرون رانده شده ، خانه هایشان را که در خانه هایشان رد شده اند دیدند و مجبور به زندگی در خیابان شدند. تعداد "شهرهای چادر" به یک سرطان قابل مشاهده ، القا شده از سوی جامعه ، متاستازکننده تبدیل شده است ، زیرا مردم مجبور به زندگی در درجات مختلف فقر شدید و بدبختی می شوند. با این حال معنای دیگری عمیق تر برای "پناه دادن در محل" دیدم. . برای من ، این نشانه "برو داخل" بود ، نه فقط در خانه های ما ، بلکه در داخل خودمان ، ما نمی توانستیم به محل کار یا مدرسه ، خرید یا رستوران ها یا بارها برویم ، یا با وسایل حمل و نقل عمومی سفر کنیم. ما نمی توانستیم به مهمانی ها ، عروسی ها یا حتی مراسم تشییع جنازه برویم. از اینها جدا شوید ، آنها را خارجی بنامید ، دام هایی از زندگی "عادی" ، چه چیزی برای ما باقی مانده است؟ ما مجبوریم با خودمان شرکت کنیم. گرچه این در ابتدا تازگی داشت ، اما خیلی زود به یک ناراحتی ، کشش و موضوعی برای شکایت تبدیل شد. برای بعضی ها فرصتی برای شورش ایجاد کرد: "من هر کجا که بخواهم می روم" و "هیچ کس نمی تواند مرا مجبور به پوشیدن ماسک کند." مردم آرزو داشتند که زندگی به "عادی" یا "عادی جدید" برگردد تا اینکه ما شروع به تعجب کنیم که چگونه به نظر می رسد و در واقع "عادی" چیست. آیا این واقعاً به معنای "آنچه ما به آن عادت کرده بودیم" نبود؟ چه اتفاقی می افتد که همه اینها ، همه چیزهایی که می دانیم و با آنها آشنا هستیم و به آنها وابسته هستیم از بین برود؟ چه اتفاقی می افتد وقتی تنها می مانیم ، از نظر روانشناسی برهنه ، با خودمان می مانیم؟ چهل و پنج سال پیش من یک سفر انفرادی طولانی به امریکای جنوبی داشتم. در ابتدا همه چیز هیجان انگیز بود .. یادم می آید که در اطراف ریودوژانیرو قدم می زدم و فکر می کردم ، "وای ، بچه ها اینجا بریس می بندند" ، یا Cool Whip را در یک سوپرمارکت آرژانتین دیدم و با خودم گفتم ، "دقیقاً مثل خانه". اما این تازگی خیلی زود از بین رفت. من کسی را نمی شناختم و به پرتغالی یا اسپانیایی صحبت نمی کردم. ارتباطی با هیچ چیز یا کسی نبود. من کاملا تنها بودم ، مجبور شدم با تمام افکار و احساسات منفی که در مورد خودم و زندگی داشتم روبرو شوم. سایه خودم به همسفر ناخوانده ، ناخواسته و بد بو من تبدیل شده بود. من در درون خودم زندانی قدم زدم. عذابم خورده بود ، شکستم. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد ما قطعاً عادت به تقابل با خود نداریم. تنها بودن با افکار و احساسات ، ترس ها و کینه هایمان ، تخیلات و بدبختی های درونی مان ، بدون حواس پرتی و فرار مداوم ، بی امان و بی پناه مکیده روان شن های منفی می شود که بسیاری بدون درک آن در درون خود حمل می کنند. "برو داخل" - نسخه روانشناختی "پناهگاه در محل" - ما را مجبور کرده است که به زیان خانه های داخلی خود نگاه کنیم ، و این خیلی زیبا نیست. با این وجود ، می توان فرصت را در این رویارویی با خود دید. برای اینکه شاهد باشیم که چقدر با همه چیز زودگذر همذات پنداری کرده ایم و چقدر آگاهانه با آنچه که ازلی است ارتباط برقرار می کنیم در اخیراً منتشر شده ، خود حاکم ، معلم و دانشمند ودایی Acharya Shunya ، اشاره می کند: "... شما به یک شخصیتی تعریف شده و محدود در دنیا تبدیل شده اید که از منبع خود جدا شده اید. شما به عنوان یک بدن دنیوی زندگی می کنید ، می خورید ، فکر می کنید ، رویا می خوابید ، عشق می ورزید ، به موفقیت می رسید ، شکست می خورید ، رقابت می کنید ، پیر می شوید ، عشق می ورزید .

آیا تا به حال به شما گفته اند باید در یک لحظه زندگی کنید؟

۱۱ بازديد
من باید اعتراف کنم. کل زندگی در لحظه واقعاً این کار را برای من انجام نمی دهد. و زمینه ذهن آگاهی گسترده تری که به نظر می رسد "زندگی در آن لحظه" از ویژگی های اساسی آن باشد ، آتش من را نیز روشن نمی کند. از لحاظ زمینه ، گرچه به نظر می رسد مفهوم "زندگی در لحظه" زندگی خود را به خود گرفته است ، اما درک من این است که در اصل ، فقط یکی از جنبه های ذهن آگاهی بود. و به نوبه خود ، ذهن آگاهی فقط یکی از عناصر تعالیم و شیوه های بودایی بود. به هر حال ، به نوعی ، در ترجمه از شرق به غرب ، ذهنیت از فلسفه ای که در آن متولد شده است استخراج شد و "زندگی در لحظه" به طور مناسب از ذهن آگاهی تقطیر شد. اکنون منابع مختلف اطلاعات حتی بیان می کنند که "ذهن آگاهی" و "زندگی در لحظه" اصطلاحاتی مترادف هستند. از این رو حداقل برای من روشن نیست که چه ارتباطی بین مفاهیمی که در غرب امروزی آموزش داده می شود و وضع می شود و نحوه توصیف آنها در نوشته های بودایی چیست. با این حال ، به نظر می رسد یک موضوع تکرار شونده این است که هدف از تمرکز روی ذهن ، یا به طور کلی داشتن هوشیاری بیشتر ، "زندگی در لحظه" است. غوطه ور شدن در هر یک از هزاران وب سایت موجود نشان می دهد که ذهن آگاهی معمولاً با عباراتی مانند "حضور کامل" ، "مشغول بودن در لحظه" ، "آگاهی شدید از آنچه احساس می کنید" ، "احساس در لحظه" همراه است . شاید این اطلاعاتی از این قبیل باشد که منجر به تار شدن مفاهیم شود. اگر بعضی از مردم پیدا کردن یک قطعه از حکمت شرقی باستان و استفاده از آن درمورد مشکلات زندگی مدرن غربی مفید واقع شود ، من هیچ مشاجره ای با آن ندارم. من تعجب می کنم که آیا افراد دیگری مانند من هستند که این ایده ها واقعاً به آنها کمک نمی کند زندگی دلخواه خود را داشته باشند. اگر عادت توجه به بی واسطه بودن زندگی باعث نمی شود که آفتاب بدرخشد و گلهای رز برای شما شکوفا شوند ، شاید این ایده ها باشند که مشکل شما باشند ، نه شما. این می تواند این باشد که شما خودتان را با دقت کافی اعمال نکرده اید ، اما همچنین ممکن است چیزی وجود داشته باشد که در این رویکرد اشتباه باشد. من نمی خواهم مثل برخی از تروگلودیت های سخت گیر باشم که با یک لحاف خوش بو به حزب آمده اند ، اما به طور کلی ، من سه نگرش اصلی با استراتژی "زندگی در آن لحظه" دارم. اعتراضاتی که من دارم همه با هم ارتباط نزدیک دارند اما شاید بتوان حدس زد که آنها را به عنوان گله جداگانه بخاطر شفافیت مشخص می کنم. اولاً ، من مطمئن نیستم مشکل "زندگی در لحظه" چیست که راه حل آشکار است. من پیشنهادهایی را دیده ام که اگر نگران گذشته هستید یا نگران آینده نیستید ، فقط با "زندگی در آن لحظه" به آرامش خواهید رسید. به این معنا که باید ذهن خود را از مشکلاتی که خواستار توجه آن هستند دور کنید و در عوض ، متوجه فشار جادوگر خود نسبت به هر آنچه که در حال حاضر روی آن نشسته اید ، شوید و یا با مناظر و صداها و بویایی حس های شما را نوازش کنید . من در مورد شما نمی دانم ، اما برای من منطقی نیست که به چیزی که من را آزار می دهد فکر نکنم. وقتی اوضاع برای من درست پیش نمی رود ، تمرکز روی مسئله بیشتر از کمتر مفید است. من با فرو رفتن در عمق آلودگی مبهم و آرامش به آرامش رسیده ام تا ببینم آیا برخی از بینش ها درباره آنچه اتفاق می افتد خود را نشان می دهد یا خیر. اما این فقط من هستم. بنابراین ، چسب # 1 - برای "زندگی در لحظه" برای کدام مشکل یا مشکل راه حلی است؟ از نظر منطقی ، به نظر می رسد که زندگی در لحظه باید راه حلی برای مشکل زندگی نکردن در لحظه باشد. اگر بتوانیم فرض کنیم ، "زندگی در لحظه" درمانی برای زندگی نکردن در لحظه است ، گوشت گاو دیگری که دارم این است که بلافاصله با معما روبرو می شویم! زندگی فقط در یک لحظه اتفاق می افتد. در لحظه زندگی نکردن مشکلی نیست و نمی تواند باشد ، زیرا این یک امر غیرممکن است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد اگر آگاهی از آن زندگی در یک لحظه چیز مفیدی است - و من به هیچ وجه متقاعد نشده ام - پس هیچ کس نباید یاد بگیرد که در آن لحظه زندگی کند. آنها فقط باید تشخیص دهند که این تنها کاری است که انجام می دهند. همه آنها می توانند انجام دهند. تصور اینکه ما می توانیم کار دیگری انجام دهیم ، خیالی است. اگر نگران اتفاقات ناگوار گذشته هستم ، الان نگران هستم. در حال حاضر. اگر خودم در مورد اتفاقاتی که هنوز اتفاق نمی افتد کار می کنم ، در همان لحظه فاجعه بار هستم! به طرز متناقضی ، من متوجه شده ام که وقتی به "لحظه" توجه می کنم ، این امر مرا از هر کاری که در حال انجام دادن یا فکر کردن بوده ام دور می کند. تیموتی یک کری صندلی ردیف جلو برای طوفان رواندا منبع: Timothy A Carey برای مثال آخر هفته گذشته ، من و همسرم در تراس فوقانی شرقی خود نشسته بودیم (اصطلاح بیش از حد عجیب و غریب برای بالکن طبقه بالا) و در حال تماشای طوفان باشکوه دیگری در رواندا هستیم که منجمد می شود و منفجر می شود. من کاملاً در نحوه شکل گیری و تغییر ابرها و همچنین روشی که درختان با صبر و حوصله منتظر می ماندند تا نوبت شروع به رقصیدن در باد هنگام نزدیک شدن طوفان ، غوطه ور شودم.

برای عشق به کینه: کینه احساس خوبی دارد

۹ بازديد
از دیدگاه همکار روانشناسی امروز ، نانسی کولی ، وبلاگ نویس و روان درمانگر ، کینه ها به ما قدرت می بخشد. وی می نویسد: "با کینه خود دست نخورده ، می دانیم چه کسی هستیم - شخصی که" مورد ظلم "قرار گرفت. "هر چقدر که ما آن را دوست نداریم ، نوعی درستی و قدرت در این هویت نیز وجود دارد. ما چیزی داریم که ما را تعریف می کند ... که به ما احساس استحکام و هدف می دهد. " به زبان ساده ، کینه ها به ما اجازه می دهد که خود را قربانی ببینیم. قربانیان سزاوار همدردی هستند. قربانیان شایسته شنیدن هستند. و مهمتر از همه ، قربانیان سزاوار عدالت هستند. چه کسی در میان ما حاضر است این کار را رها کند؟ در ماه دسامبر ، تحقیقات منتشر شده در مجله Personality and Individual Differences ، ساختار جدیدی از شخصیت را شناسایی کرد ، به نام Tendency for Interpersonal Victimuality (TIV) ، برای توصیف افرادی که همیشه خود را قربانی تعارضات روابط می دانند. در یک سری آزمایشات ، محققان دریافتند که ویژگیهای اصلی سازگار با TIV "نخبه گرایی اخلاقی ، عدم همدلی ، نیاز به شناخت و نشخوار فکری" است. علاوه بر این ، آنها آموختند که TIV "ریشه عمیق در روابط با مراقبین اصلی" دارد ، که حاکی از آن است که مبتلایان در تمام طول زندگی خود را از دریچه قربانی دیده اند. یکی دیگر از این آزمایشات همچنین نشان داد که چگونه می توان میل انتقام را در TIV تحقق بخشید. در این آزمایش ، شرکت کنندگان بازی ای را انجام دادند که در آن رفتار ضعیفی با آنها انجام شده بود (به عنوان مثال ، در پایان بازی ، حریف آنها سهم زیادی از برد ها را به دست می آورد). کسانی که TIV بالایی دارند "بیشتر تمایل به انتقام از شخصی را دارند که به آنها ظلم کرده است" - و اگر فرصتی برای گرفتن پول از حریف خود باشد ، این کار را می کنند - حتی اگر آنها می دانستند که این به برنده های خودشان نمی افزاید. به همین دلیل جای تعجب نیست که محققان همچنین دریافتند که شرکت کنندگان بالای TIV احساسات منفی و استحقاق رفتارهای غیراخلاقی بیشتری نشان می دهند. Pexels / CCO منبع: Pexels / CCO من می گویم که مجوز رایگان برای انجام رفتارهای غیراخلاقی دقیقاً همان چیزی است که انتقام را بسیار مست می کند. در مورد انتقام جویی هیچ قانون و محدودیتی وجود ندارد. فقط از قهرمان کشتن بیل ، بئاتریکس کیدو ، معروف به بلک مامبا ، س askال کنید ، که برای تقریباً چهار ساعت ، بی رحمانه همه کسانی را که در گذشته به او ظلم کرده اند شکار می کند و می کشد. مهم نیست که او خودش یک قاتل است که تعداد بی شماری را با خونسردی کشته است. در این فیلم ، آنچه ما مخاطب برای دیدن و هویت بخشی به آن انتخاب می کنیم ، قربانی شدن و میل موجه او برای بازپرداخت است. مطمئناً هرکسی که به او ظلم کرده باشد سزاوار مرگ است. مهمتر از همه ، وقتی او انتقام خود را گرفت ، ما از طریق او انتقام گلایه های خود را می گیریم ، و خوبی من ، آیا راضی کننده است. قطعاً لذت بردن از درد دیگران بسیار انحرافی است ، اما همچنین نحوه سیمی شدن مغز ماست. چندین سال پیش ، در تحقیقی که در دانشگاه کالج لندن انجام شد ، محققان از دستگاه های fMRI برای اندازه گیری میزان همدردی مردم هنگام تماشای مجازات دیگران استفاده کردند. نتایج نشان داد که شرکت کنندگان نسبت به کسانی که مجازاتشان سزاوار است ، کمتر احساس همدلی می کنند. به ویژه با مردان ، فعالیت بیشتری در مناطق مربوط به پاداش مغز ، که ارتباط تنگاتنگی با مسیرهای پاداش دوپامین دارند ، نشان می دهد. دوپامین نقش مهمی در چگونگی پردازش مغز ما از تجربیات سودمند دارد و با اوج هایی که از رابطه جنسی ، عشق ، شهوت ، قمار و سایر لذت های زمینی (یا گناهان) به دست می آوریم ارتباط دارد. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد چه می شود گفت ، آیا زندگی چیزی نیست که وجود دارد؟ لذت احساس خوبی و درست کردن یک اشتباه ، یکنواخت شدن ، دیدن کسی که لیاقتش را دارد - آیا اینها همه چیز واقعاً خوب نیستند؟ در این دلیل وجود دارد ، شاید این که چرا ما همیشه تصمیم می گیریم از کینه های خود محافظت کنیم و آنها را طولانی تر از گذشته نگه داریم. چرا ما هرگز فراموش نمی کنیم که آنها را تغذیه کنیم و مانند حیوانات خانگی به آنها گرایش پیدا کنیم. زیرا اگرچه ممکن است در حال حاضر برای ما بد باشند و به مغز و بدن ما آسیب برسانند ، اما ما نمی توانیم این احتمال را که یک روز بالاخره انتقام بگیریم ، روز خود را در دادگاه ببینیم یا نتیجه را تسویه کنیم ، متزلزل کنیم ... و از تمام پاداش های خوب ناشی از آن بهره مند شوید.