شنبه ۱۵ اردیبهشت ۰۳

آیا تا به حال به شما گفته اند باید در یک لحظه زندگی کنید؟

۱۲ بازديد
من باید اعتراف کنم. کل زندگی در لحظه واقعاً این کار را برای من انجام نمی دهد. و زمینه ذهن آگاهی گسترده تری که به نظر می رسد "زندگی در آن لحظه" از ویژگی های اساسی آن باشد ، آتش من را نیز روشن نمی کند. از لحاظ زمینه ، گرچه به نظر می رسد مفهوم "زندگی در لحظه" زندگی خود را به خود گرفته است ، اما درک من این است که در اصل ، فقط یکی از جنبه های ذهن آگاهی بود. و به نوبه خود ، ذهن آگاهی فقط یکی از عناصر تعالیم و شیوه های بودایی بود. به هر حال ، به نوعی ، در ترجمه از شرق به غرب ، ذهنیت از فلسفه ای که در آن متولد شده است استخراج شد و "زندگی در لحظه" به طور مناسب از ذهن آگاهی تقطیر شد. اکنون منابع مختلف اطلاعات حتی بیان می کنند که "ذهن آگاهی" و "زندگی در لحظه" اصطلاحاتی مترادف هستند. از این رو حداقل برای من روشن نیست که چه ارتباطی بین مفاهیمی که در غرب امروزی آموزش داده می شود و وضع می شود و نحوه توصیف آنها در نوشته های بودایی چیست. با این حال ، به نظر می رسد یک موضوع تکرار شونده این است که هدف از تمرکز روی ذهن ، یا به طور کلی داشتن هوشیاری بیشتر ، "زندگی در لحظه" است. غوطه ور شدن در هر یک از هزاران وب سایت موجود نشان می دهد که ذهن آگاهی معمولاً با عباراتی مانند "حضور کامل" ، "مشغول بودن در لحظه" ، "آگاهی شدید از آنچه احساس می کنید" ، "احساس در لحظه" همراه است . شاید این اطلاعاتی از این قبیل باشد که منجر به تار شدن مفاهیم شود. اگر بعضی از مردم پیدا کردن یک قطعه از حکمت شرقی باستان و استفاده از آن درمورد مشکلات زندگی مدرن غربی مفید واقع شود ، من هیچ مشاجره ای با آن ندارم. من تعجب می کنم که آیا افراد دیگری مانند من هستند که این ایده ها واقعاً به آنها کمک نمی کند زندگی دلخواه خود را داشته باشند. اگر عادت توجه به بی واسطه بودن زندگی باعث نمی شود که آفتاب بدرخشد و گلهای رز برای شما شکوفا شوند ، شاید این ایده ها باشند که مشکل شما باشند ، نه شما. این می تواند این باشد که شما خودتان را با دقت کافی اعمال نکرده اید ، اما همچنین ممکن است چیزی وجود داشته باشد که در این رویکرد اشتباه باشد. من نمی خواهم مثل برخی از تروگلودیت های سخت گیر باشم که با یک لحاف خوش بو به حزب آمده اند ، اما به طور کلی ، من سه نگرش اصلی با استراتژی "زندگی در آن لحظه" دارم. اعتراضاتی که من دارم همه با هم ارتباط نزدیک دارند اما شاید بتوان حدس زد که آنها را به عنوان گله جداگانه بخاطر شفافیت مشخص می کنم. اولاً ، من مطمئن نیستم مشکل "زندگی در لحظه" چیست که راه حل آشکار است. من پیشنهادهایی را دیده ام که اگر نگران گذشته هستید یا نگران آینده نیستید ، فقط با "زندگی در آن لحظه" به آرامش خواهید رسید. به این معنا که باید ذهن خود را از مشکلاتی که خواستار توجه آن هستند دور کنید و در عوض ، متوجه فشار جادوگر خود نسبت به هر آنچه که در حال حاضر روی آن نشسته اید ، شوید و یا با مناظر و صداها و بویایی حس های شما را نوازش کنید . من در مورد شما نمی دانم ، اما برای من منطقی نیست که به چیزی که من را آزار می دهد فکر نکنم. وقتی اوضاع برای من درست پیش نمی رود ، تمرکز روی مسئله بیشتر از کمتر مفید است. من با فرو رفتن در عمق آلودگی مبهم و آرامش به آرامش رسیده ام تا ببینم آیا برخی از بینش ها درباره آنچه اتفاق می افتد خود را نشان می دهد یا خیر. اما این فقط من هستم. بنابراین ، چسب # 1 - برای "زندگی در لحظه" برای کدام مشکل یا مشکل راه حلی است؟ از نظر منطقی ، به نظر می رسد که زندگی در لحظه باید راه حلی برای مشکل زندگی نکردن در لحظه باشد. اگر بتوانیم فرض کنیم ، "زندگی در لحظه" درمانی برای زندگی نکردن در لحظه است ، گوشت گاو دیگری که دارم این است که بلافاصله با معما روبرو می شویم! زندگی فقط در یک لحظه اتفاق می افتد. در لحظه زندگی نکردن مشکلی نیست و نمی تواند باشد ، زیرا این یک امر غیرممکن است. مقاله پس از تبلیغات ادامه می یابد اگر آگاهی از آن زندگی در یک لحظه چیز مفیدی است - و من به هیچ وجه متقاعد نشده ام - پس هیچ کس نباید یاد بگیرد که در آن لحظه زندگی کند. آنها فقط باید تشخیص دهند که این تنها کاری است که انجام می دهند. همه آنها می توانند انجام دهند. تصور اینکه ما می توانیم کار دیگری انجام دهیم ، خیالی است. اگر نگران اتفاقات ناگوار گذشته هستم ، الان نگران هستم. در حال حاضر. اگر خودم در مورد اتفاقاتی که هنوز اتفاق نمی افتد کار می کنم ، در همان لحظه فاجعه بار هستم! به طرز متناقضی ، من متوجه شده ام که وقتی به "لحظه" توجه می کنم ، این امر مرا از هر کاری که در حال انجام دادن یا فکر کردن بوده ام دور می کند. تیموتی یک کری صندلی ردیف جلو برای طوفان رواندا منبع: Timothy A Carey برای مثال آخر هفته گذشته ، من و همسرم در تراس فوقانی شرقی خود نشسته بودیم (اصطلاح بیش از حد عجیب و غریب برای بالکن طبقه بالا) و در حال تماشای طوفان باشکوه دیگری در رواندا هستیم که منجمد می شود و منفجر می شود. من کاملاً در نحوه شکل گیری و تغییر ابرها و همچنین روشی که درختان با صبر و حوصله منتظر می ماندند تا نوبت شروع به رقصیدن در باد هنگام نزدیک شدن طوفان ، غوطه ور شودم.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.