نظریه جدیدی از اختلال اضطراب فراگیر

آخرین مقالات حوزه روانشناسی

شنبه ۲۹ اردیبهشت ۰۳

نظریه جدیدی از اختلال اضطراب فراگیر

۱۵ بازديد
اختلال اضطراب عمومی (GAD) یک اختلال روانشناختی است که با نگرانی مزمن ، فراگیر و شناور آزاد مشخص می شود. شیوع GAD در طول عمر 4 تا 6 درصد تخمین زده می شود. این اختلال با سایر اختلالات اضطرابی و خلقی بسیار همراه است و بسیاری از نتایج بهداشتی منفی ، از جمله بیماری های قلبی ، مشکلات خواب و میزان کلی مرگ و میر را پیش بینی می کند. GAD در زنان با دو برابر مردان تشخیص داده می شود و بیشترین اختلال اضطرابی در مراقبت های اولیه است.
نگرانی که به عنوان افکار تکراری درباره وقایع منفی آینده تعریف می شود ، بخشی از زندگی است. در دوز مناسب می تواند سازگار باشد ، در جهت دادن توجه و بهبود آمادگی در مواجهه با تهدیدهای احتمالی کمک می کند. با این حال ، افراد مبتلا به GAD نگرانی شدید ، مزمن و بی وقفه ای را تجربه می کنند که احساس می کنند قادر به کنترل آن نیستند. نگرانی دیگر برای آنها مفید نیست بلکه آنها را به بردگی می کشد. افراد مبتلا به GAD احتمال عواقب منفی را بیش از حد تخمین زده و پیش بینی می کنند که عواقب آن فاجعه بار خواهد بود. نگرانی های آنها متاسفانه شامل همه زمینه های زندگی روزمره ، از جمله بهداشت ، خانواده ، روابط ، وضعیت شغلی و امور مالی می شود.

نگران کننده یک فرایند شناختی تلاشگرانه است که برای جلوگیری یا آماده شدن برای اتفاقات ناگوار به کار گرفته می شود. افسوس که نگرانی مزمن GAD به خودی خود یک سختی است. برای افراد مبتلا به GAD ، مشغله مداوم با بلاهای احتمالی آینده ، یک فاجعه فعلی است.

GAD یک بیماری ناتوان کننده و از نظر اجتماعی است ، اما درک ما از آن کاملاً کامل نیست. طی چند دهه گذشته چندین تئوری سعی در توضیح مکانیسم های اساسی GAD داشته است. این نظریه اولیه با هدایت کار روانشناس دانشگاه ایالتی پن ، توماس بورکووک ، با این مفهوم مبنی بر اینکه نگرانی مداوم مکانیسم اجتناب است ، به موجب آن مشغولیت شناختی با نتایج منفی برای محافظت از افراد در برابر احساسات منفی است. به عبارت دیگر ، فکر کردن در مورد افکار منفی راهی برای جلوگیری از احساس احساسات منفی تلقی می شد.

این دیدگاه عمدتا از تحقیقات نشان داده است که نگرانی (در مقابل آرامش بخشیدن) درست قبل از قرار گرفتن در معرض یک تصویر ترس آور ، پاسخ بدنی به تصویر را کاهش می دهد. واکنش پذیری کم نگرانی ها در هنگام قرار گرفتن در معرض محرک های ترس به عنوان شواهدی از عدم موفقیت در پردازش عاطفی مشاهده می شود ، که به نوبه خود از انقراض ترس جلوگیری می کند.

بنابراین این مدل اجتناب شناختی استدلال می کند که "نگرانی ماهیتی کلامی-زبانی دارد و به عنوان یک استراتژی اجتناب برای جلوگیری از تصاویر ذهنی واضح و فعال سازی جسمی و عاطفی مرتبط عمل می کند ... مهار پاسخ های بدنی و تصاویر ذهنی مانع از پردازش عاطفی ترس می شود ، و بنابراین نگرانی را طولانی می کند. "به عبارت دیگر ، ما می دانیم که می توان ترسها را کاملاً برطرف کرد (از طریق فرایندهای عادت و یادگیری مهاری). نگرانی از مواجهه کامل افراد با ترس آنها جلوگیری می کند. بنابراین ، در کوتاه مدت با کاهش واکنش منفی آنها به محرک های ترس ، به نگرانی پاداش می دهد. با این وجود عدم مواجهه کامل با ترس مانع از بین رفتن آن می شود. نتیجه این است که استراتژی نگرانی پذیرفته می شود در حالی که ترس همچنان فعال است و نگرانی بیشتری ایجاد می کند.

این فرایند از نظر مفهومی مشابه روند اعتیاد است ، که به موجب آن مصرف مواد با جلوگیری از مواجهه کامل کاربر و حل واقعی شرایط استرس زا ، باعث کاهش ناراحتی فوری می شود. با گذشت زمان ، استفاده از ماده به خودی خود به یک مشکل بزرگتر از هر مشکلی که در ابتدا برای جلوگیری از آن استفاده می شد تبدیل می شود.

با این حال ، اخیراً ، داده هایی جمع شده اند که نشان می دهد در حالی که تجربه نگرانی ، برانگیختگی احساسی کمتری را به دلیل محرک های منفجر بعدی پیش بینی می کند ، در واقع باعث افزایش احساسات منفی در زمان واقعی در افراد مبتلا به GAD می شود. به عبارت دیگر ، در واقع نگرانی به جای اجتناب از احساسات منفی ، باعث ایجاد یک احساس عاطفی منفی می شود. واکنشهای عاطفی نگرانی ها نسبت به محرکهای ترسناک مهار به نظر می رسند زیرا نگرانی باعث ایجاد یک خط تحریک بالاتر می شود. اگر من قبلاً با نگرانی فعال شده ام ، ارائه یک محرک ترس فقط چیزهای زیادی را به فعال سازی بالای من اضافه می کند.

با توجه به این شواهد ، روانشناسان میشل نیومن از پن ایالتی و ساندرا لرا از دانشگاه تاوسون اخیراً توضیح جدیدی برای GAD ارائه داده اند. طبق مدل اجتناب از کنتراست (CAM) ، آنچه نگرانی از آن جلوگیری می کند ، تحریک عاطفی منفی به خودی خود نیست ، بلکه نوسانات شدید عاطفی منفی است.
نیومن و للرا مطالعات اولیه را استناد می کنند که نشان می دهد وقتی احساس منفی منفی بدتر احساس می شود ، وقتی احساس منفی دیگری بر آن مقدم است و احساس مثبت پس از احساس مثبت کمتر ، افزایش می یابد. نویسندگان پیشنهاد می کنند که نگرانی برای جلوگیری از تضاد شدید احساسی منفی (به عنوان مثال ، افزایش شدید احساسات منفی) و افزایش احتمال تضاد مثبت (بالا رفتن به سمت احساس مثبت) ، احساسات منفی را حفظ می کند (و تحریک زیاد آنها).

بنابراین ، به جای جلوگیری از احساسات منفی ، آنها ابراز نگرانی می كنند ، "در واقع احساسات منفی را افزایش می دهد به طوری كه در پاسخ به قرار گرفتن در معرض ترس ، هیچ افزایش بیشتری در تأثیر منفی یا پاسخ فیزیولوژیك مشاهده نمی شود." این تصور با این ایده مشابه است که برخی افراد بدبینی مداوم را به عنوان راهی برای جلوگیری از ناامیدی های خردکننده اتخاذ می کنند.

نگرانی ممکن است به افراد مبتلا به GAD پاداش دهد و از این رو ادامه یابد ، زیرا از افزایش شدید احساسات منفی جلوگیری می کند. این امر ممکن است بیشتر با این واقعیت حفظ شود که خلق و خوی منفی تجربه شده در هنگام نگرانی می تواند نیاز به نگرانی را بیشتر تقویت کند ، با سیستم های تشخیص تهدید بیش از حد پاسخگو که افراد مبتلا به GAD را تشخیص می دهند و همچنین با یادگیری نقایصی که مستعد ابتلا به افراد مبتلا به GAD برای تعبیر ابهام به عنوان تهدید است ، نمی توانند هوشیاری خود را خاتمه دهند ، و یک تعصب توجه انتخابی نسبت به محرک های مربوط به اضطراب دارند.
علاوه بر این ، علیرغم این واقعیت که نگرانی مزمن استرس زا است ، از نظر عاطفی مضر است و از نظر جسمی مالیات پذیر است ، افراد مبتلا به GAD تمایل به اعتقادات مثبت در مورد نگرانی دارند ، از آن به عنوان یک استراتژی مقابله مفید ، وسیله ای برای آماده سازی برای مشکلات و یک نیروی انگیزشی برای خود دیدن می کنند. -حفاظت. معمولاً ، افکار نگران کننده به یک خرافات محافظتی تبدیل می شوند: افراد مبتلا به GAD با نگرانی زیاد در مورد فاجعه هایی که نتوانستند تحقق یابند ، باور می کنند که نگرانی در واقع از وقوع فاجعه جلوگیری می کند. تئوری CAM نشان می دهد که نقش نگرانی در جلوگیری از چرخش های عاطفی منفی شدید ممکن است دلیل اصلی دیگری باشد که مورد استقبال قرار گرفته و حفظ می شود.

در طی چند سال گذشته ، یافته های تحقیق پشتیبانی از این مدل را فراهم کرده است ، که نشان می دهد ، در واقع ، افراد مبتلا به GAD نسبت به تضادهای عاطفی منفی حساسیت بیشتری نشان می دهند. یک مطالعه اخیر توسط نیومن و همکارانش (2019) شرکت کنندگان مبتلا به GAD و کنترل را بیش از هشت روز ردیابی کرد ، نگرانی ، ظرفیت فکر (مثبت یا منفی) و تحریک اضطراب آور آنها را یک بار در ساعت ، 10 بار در روز اندازه گیری کرد. محققان دریافتند که مدت زمان نگرانی بیشتر ، قدرت تفکر منفی و غیرقابل کنترل بودن افکار فرد ، افزایش اضطراب را پیش بینی می کند - همچنین احتمال کمتری برای کنتراست احساسی منفی و احتمال بیشتری برای کنتراست احساسی مثبت را یک ساعت بعد پیش بینی می کند. یافته ها حاکی از آن است که ، مطابق با نظریه CAM ، "نگرانی احتمال افزایش چشمگیر تأثیر منفی را کاهش می دهد و این کار را با افزایش و تداوم فعال سازی مضطرب انجام می دهد."

اگر نظریه جدید بیشتر مورد حمایت قرار گیرد ، ممکن است برای درمان نیز تأثیراتی داشته باشد. درمان موفقیت آمیز GAD دشوار است و این ممکن است تا حدی ناشی از درک ناقص ما از ماهیت ترس در GAD باشد. CAM پیشنهاد می کند که یک ترس اصلی که زمینه ساز نگرانی در GAD است ، دارای تقابل عاطفی منفی است. اگر چنین باشد ، درمانگران ممکن است مفید باشند که هدف اصلی جلوگیری از کنتراست مشتری باشند - به عنوان مثال ، با دنبال کردن مکرر آرامش با محرک های عاطفی منفی یا قرار دادن مشتری در مقابل عکس های دلپذیر و سپس ناخوشایند ، پشت سر هم سریع. مواجهه مستقیم با ترس از تجربه منفی کنتراست ممکن است به خاموش شدن آن کمک کند ، بنابراین مشتریان را از دام نگرانی GAD خلاص می کند.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.